«ولنبلونَّکم
بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الأنفس و الثّمرات وبشّر الصابرین[1]....»
البته،
شما را به مقداری ترس و گرسنگی و کمبود در دارائیها و نفوس و نقص در زراعت
بیازمائیم و صابران را مژده ده.
این
شیوه ي دیگری از آزمون الهی است که انسان چونان سنگ معدن باید در دل آتش سوزان
بگدازد، از گوهرش ناخالصی ها زدوده شود و طلای ناب گردد.
انسان
در یک سیر مادی، از خاک به نطفه و از آن به علقه و سپس به مضغه دگرگون می شود.[2]
آنگاه مضغه به استخوان تغییر شکل می دهد و گوشت بر او می روید. سپس در او از روح
الهی می دمد[3] و از دنیای تنگ و تاریک پای بجهان فراخ می نهد.
دوران
کودکی را پشت سر می گذارد و به نوجوانی می رسد، از آن هم به جوانی و سپس، پیر می
شود؛ و آنگاه است که حیاة را بدرود خواهد گفت و دائم از «نشئه ای» به «نشئه ی»
دیگر منتقل می شود.
در
سیری دیگر، حرکت معنوی می کند، روح بلندپرواز خود را به آسمانها عروج می دهد و
ازعالم ماده رخت بر می بندد. این سیر هنگامه رحیل است، گاه عشق است و سودای وصال
در سر.
«جمله
ي دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
وز
ملک هم بایدم جستن زجو
کل شیءٍ هالک الاَّ وجهه
بار
دیگر از مَلک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید، آن شوم[4]»
«یا
ایها الإِنسان انَّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه[5]»
(هان)
ای انسان همانا با رنج و مشقّت در راه حق کوشا هستی و سرانجام به سوی پروردگار خود
می روی.
این
سیر الهی آمیخته به زحمت و محنت فراوان است؛ و صبر جمیل لازم دارد تا بتوان صفات
رذیله را از لوح دل زدود و به اخلاق الهی متخلق شد. چنانکه استاد عظیم الشأن ما
رهبر انقلاب می فرمایند:
«بیست
سال خون جگر باید خورد تا یک صفت رذیله زائل و یک صفت پسندیده جایگزین آن شود».
پي نوشت
ها: